مرگ (Death) روندی اجتناب ناپذیر هست که به اصطلاح توده مردمی گفته میشود که حق است اما آیا این جملات در مورد تسکین غم اطرافیان کافی است؟ چقدر برخورد اطرافیان در نحوه کنار آمدن با این روند که مراحل آن که سوگواری نامیده میشود، تاثیر دارد؟ فوت شخص که در اینجا بیشتر در مورد تاثیر آن بر اطرافیان صحبت میشود، میتواند موجب بروز طیفی از تغییرات روانشناختی،جسمی و حتی تغییر در دیدگاههای فلسفی و معنوی در اطرافیان فرد متوفی گردد.
دکتر فرزانه متخصص اعصاب و روان (روانپزشک) و روان درمانگر خانم بیان می کند که یکی از بهترین توضیحات در مورد “مراحل سوگواری” اطرافیان توسط دکتر الیزابت کوبلر راس بیان شده که به اختصار در این مقاله بیان میکنم. در صورت علاقه به آگاهی از جزییات هرکدام از مراحل به خوانندگان محترم توصیه میکنم که در کتب روانشناختی مرتبط با سوگ مطالعه نمایند. بهترین درمان و خدمات روانپزشکی را از دکتر ندا فرزانه بخواهید.
تعریف سوگ (Greif)
سوگ واکنشی هیجانی به صورت احساس غم و حسرت و طیف متنوع از احساسات است که بطور طبیعی در پاسخ به از دست دادن آنچه به آن دلبستگی وجود دارد رخ میدهد. فقدان یک دوست، عضوی از خانواده و یا هر فرد محبوب دیگری، بازماندگان را با طیفی از احساسات مواجه می کند. علایم سوگ بسته به عوامل فردی اجتماعی مذهبی و فرهنگی می تواند متفاوت تجربه شود.
سوگواری
در روند دروان سوگواری باید این مسئله را در نظر داشت که هر فردی با توجه به شخصیت و پیش زمینه روانی و
خانوادگی شخصیتی و رفتاری خود هست که به روش خود سوگواری می کند.بنابراین اینکه یک راه مشخصی برای سوگواری وجود داشته باشد که تمام افراد نیز باید به همان شکل سوگواری بکنند اصلاً وجود ندارد.
در سوگ چه مراحلی را فرد باید از سر بگذراند؟
از مهم ترین مراحل و به نوعی اولین مرحله پذیرش سوگ به صورت پذیرش واقعیت این فقدان می باشد. معمولاً در ابتدا که عزیزی فوت کرده است فرد به شیوه ای رفتار می کند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است. خصوصاً اگر در مکان دوردست اتفاق افتاده باشد یا اینکه جسدی از فرد متوفی وجود نداشته باشد، پذیرفتن واقعیت مرگ سخت است به هرحال در نهایت فرد داغدیده مجبور می شود که با توجه به شواهد اطراف فقدان یا نبودن فرد از دست رفته را متوجه شود.
مرحله بعدی تجربه حس سوگ است .روبرو شدن با واقعیت از دست رفتن باعث می شود که فرد داغدیده خشم، اضطراب،ترس،غم و مسائل مرتبط با فقدان را حس کند و به نوعی برون ریزی احساسی کند البته در روند سوگواری نیاز هست که فرد بصورت هر روزه و هر لحظه با فقدان روبرو شود تا بتواند تجربه سوگ را انجام بدهد.
در حقیقت بعد از مدتی که فرد با اندوه و حسرت ،خشم،غم، ترس،اضطراب،احساس گناه و احساس های اینچنین گذراند.این مسئله که باید بدون وجود داشتن فرد متوفی زندگی بکند برای او هر روز و هر لحظه مشخص می شود. البته این مسئله اصلاً ساده نیست و در زندگی بعد از فقدان باید فرد داغدیده را به طور مجدد دنیایی بدون وجود عزیز از دست رفته در ذهن خود مجسم کند تا بتواند بدون آن فرد به زندگی خود ادامه بدهد .به نوعی پذیرفتن از دست دادن در همه ی افراد یکسان نیست و این الزام وجود ندارد که هر فردی در نهایت بعد از مدتی از سوگواری بتواند به این باور برسد که فرد را از دست داده و باید زندگی را از این پس بدون او ادامه بدهد. به طور مثال افرادی که دارای سابقه اختلال های روانپزشکی قبلی هستند مثل بیماری های افسردگی،اختلالات دو قطبی،اسکیزوفرنی و بیماری های وسواسی و همچنین افراد مبتلا به اختلالات شخصیت وابسته به نوعی روند سوگواری در آنها پیچیده تر هست .افراد مبتلا به اختلال به شخصیت وابسته افرادی هستند که به نوعی بدون وجود یک فرد نمی توانند به زندگی خود ادامه دهند و در این بین اگر فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته آن فردی را که به او وابسته ازدست بدهد احتمال این وجود دارد که حتی بعد از فوت فرد اقدام به خودکشی کرده تا به نوعی به او بپیوند.به نوعی می توان گفت که اگر فرد داغدار مبتلا به اختلال شخصیت وابسته هست حتماً باید او را به روانپزشک بعد از فوت عزیزش ارجاع داد.
نکته مهم دیگر این است که روند سوگواری کردن در مردان و زنان الزاماً یکسان نیست. زنان در روند سوگواری بیشتر برون ریز های احساسی می کنند،به طور مثال با فریاد زدن، گریه کردن،خشمگین شدن به نوعی برون ریزی هیجانی و احساسی دارند اما آقایان بیشتر در روند سوگواری احساسات خشم، غم،ترس و موارد دیگر را درون ریزی می کنند که این مسئله می تواند ریشه در باورهای فرهنگی داشته باشد. در روند سوگواری باید این مورد را مد نظر داشت که فرد داغدار نیاز دارد فردی به حسرت ها،خشم، امیدهای از دست رفته، نگرانی ها ،اضطراب ها و احساسات دیگر او گوش فرا دهد. از طرف دیگر انجام دادن مراسم عزادای می تواند به ما کمک بکند تا به نوعی بازسازی از دست دادن صحنه هایی که فرد در آن وجود ندارد را برای فرد داغدار تداعی کند. وقتی فردی عزیزش را از دست می دهد و در قبرستان مراسم سوگواری و قراردادن پیکر در قبر انجام می شود به نوعی می تواند بازسازی کننده این مسئله باشدکه آن فرد دستش از دنیا کوتاه شده و باید اطرافیان بدون وجود او به زندگی ادامه دهند.
احساس هایی مثل احساس خشم یا احساس گناه به نوعی بخشی از روند طبیعی سوگواری کردن است . از احساس های دیگری که در فرد داغدار و اطرافیان وجود دارد می توان به احساس های سرافکندگی و شرمساری و عذاب وجدان اشاره کرد. به نوعی تجربیات توهم گونه تا روند سوگ تا زمانی می تواند طبیعی باشد مثلاً اینکه فرد در اوایل اینکه عزیزی را از دست داده بیان می کند انگار دوباره دارد مرا صدا می کند یا یه لحظه که سرم را برگرداندم دیدم دارد مرا نگاه می کند این تجربیات در اوایل سوگواری طبیعی هستند فقط در موارد غیر طبیعی هستند که برای مدت کوتاهی بعد از فوت به صورت مستمر و مداوم وجود داشته باشند و اینکه فرد خودش از اینکه اینها به صورت رویا و غیر واقعی است خبر نداشته باشد.
مراحل سوگ (Grief Process)
مراحل به صورت که الزاما به این ترتیب نیست و میتواند در زمانهایی به صورت دوره ای تغییر کنند:
انکار اینکه فرد مورد نظر مرده است
چانه زدن و تردید داشتن در مورد مردن یا زنده بودن فرد متوفی
خشم در مورد مردن فرد
افسردگی
پذیرش اینکه آن فرد فوت کرده است
البته الزاما تمامی این مراحل در تمام افراد رخ نمیدهد و درصورتیکه این مراحل با توجه به مکانیسمهای دفاعی روانشناختی و شرایط او به اصطلاح طی نشود، ” سوگ حل نشده” باقی میماند.
چه وقت سوگواری کردن تمام می شود؟
بر اساس پاسخ قطعی برای این سوال وجود ندارد. گر چه در مطالعات بسیار،تلاش زیادی برای تعیین زمان پایان سوگواری مثلا چهارماه،شش ماه، یک سال یا دو سال صورت گرفته اما برای خیلی ها زمان بیشتری لازم است که مراحل سوگواری به طور کامل طی شود.
موارد نیازمند بررسی توسط روانپزشک در فرد داغدار کدامند؟
دکتر ندا فرزانه روانپزشک و روان درمانگر بیان می کند که از علائم سوگی که نیاز به بررسی و در صورت نیاز به درمانهای دارویی یا غیردارویی روانپزشکی (Psychiatry Assessment) دارند، میتوان به مراحل زیر اشاره کرد:
- اشتغال ذهنی شدید با بی ارزشی
- افکار خودکشی یا آسیب به خود و دیگران
- احساس گناه و کوتاهی در مورد فرد متوفی
- حفظ اشیا و لوازم فرد متوفی به صورت دست نخورده
- مشغولیت ذهنی مداوم در مورد سلامتی خود و اطرافیان
- واکنش شدید در زمان سالگرد فرد متوفی
- بیان اینکه ” بدون فرد متوفی نمیتوانم به زندگی ادامه دهم
- ناتوانی در انجام وظایف روزمره ، شغل و رسیدن به امور شخصی و خانواده