باورهای نادرست درمان روانپزشکی

متاسفانه کلیشه های نادرست در کشور ایران در بعضی مناطق در مورد حیطه های لازم برای مراجعه به روانپزشک وجود دارد. بسیاری از افراد تصوری که از روانپزشک دارند، این است که افرادی که فقط نیاز به دارو برای درمان تعداد معدودی از بیماریهای روحی روانی مثل افسردگی، اضطراب و وسواس را دارند، باید به روانپزشک مراجعه کنند و بقیه موارد دیگر فرد کلا نیاز به ویزیت حضوری و یا مشاوره آنلاین توسط روانپزشک را ندارد. متاسفانه طبق بررسی های سازمان غذا و دارو مشخص شده است که علت تعداد بالایی از وابستگی به داروهای خواب آور، مصرف خودسرانه دارو های آرام بخش و خواب آور توسط افرادی که بی خوابی دارند ولی به روانپزشک برای تشخیص و درمان مراجعه نمی کنند،است.
مقاله زیر توسط دکتر ندا فرزانه بورد تخصصی روانپزشکی برای خوانندگان محترم سایتشان با عنوان ” باور نادرست در درمان روانپزشکی” تهیه شده است. یکی از معضلات مهم در حیطه درمان اختلالات مهم روانی مثل دوقطبی، افسردگی و اضطرابی این است که در بسیاری از موارد، متاسفانه فرد بیمار و نیز خانواده اش از مراجعه به روانپزشک پرهیز می کنند چون تصورشان به غلط این است که “روانپزشک فقط دارو به ما می دهد که معتاد میشویم” یا اینکه ” هر فردی خودش باید به خودش کمک کند تا بتواند افکار و احساسات منفی اش را کنترل کند و “روانپزشک فقط دارو میده، بدون اینکه به حرفهای ما اصلا گوش بده”.

بدبختانه، اتفاقی که در درصد بالایی از این مراجعان و خانواده هایشان رخ می دهد این است که بعد ازاینکه به اصطلاح کار از کار گذشته و علائم بیماری شدید یا مقاوم به درمان دارویی شده، مراجعه می کنند.
بر اساس نتایج مقالات چاپ شده در مجلات معتبر روانپزشکی مشخص شده است در مواردیکه فرد و یا خانواده در مرحله ای که علائم بیماری روانی حاد و شدید است، تازه به روانپزشک مراجعه می کنند، نیاز به تجویز داروهای روانپزشکی بیشتر از درمان های غیردارویی، لزوم تجویز تعداد بالاتر داروها برای کنترل شکایات هم جسمی و هم روحی روانی،میزان دوز دارویی بیشتر برای کنترل حاد و سریع علائم و یا احتمال خودکشی یا رفتارهای آسیب به خود آشکار و پنهان بیشتر از زمانی است که فرد در بدو شروع علائم به روانپزشک مراجعه می نماید.
البته دیدگاه غلط دیگری که در این میان می تواند مانع از ادامه درمان دارویی توسط روانپزشک بشود، انتظارات نادرست خانواده بعضی از بیماران از روند درمان است. مشاهده شده که بجای اینکه اعضای خانواده، فرد بیمار را به مصرف داروها و رعایت درمان دارویی و غیر دارویی تجویز شده توسط روانپزشک کمک و تشویق کنند، با روانپزشک، روانشناس و کادر درمان بحث می کنند که می تواند به اشکال متعددی باشد که بعضی از نمونه ها برای اصلاح این فرهنگ غلط بر اساس تجارب بالینی خودم و سایر همکاران روانپزشک به طور مختصر برای خوانندگان محترم این مقاله ارائه می شود.

باور نادرست اول: در مورد مراجعه به روانپزشک هر فردی که به روانپزشک مراجعه کند، روانپریش و تیمارستانی است.

متاسفانه این فرهنگ اشتباه که هر فردی که به روانپزشک مراجعه می کند، روانپریش و خطرناک است، همچنان نیز در اکثر نقاط کشورمان وجود دارد. راهنمایی من به اینگونه خانواده هایی که فرد مبتلا به اختلالهای روانی مهم مثل اختلالات اضطرابی، وسواسی، دوقطبی و افسردگی دارند، این است که با افزایش آگاهی خود از طریق مشاوره یا روانشناس و روانپزشک از علائم بیماری فرد مبتلا اطلاع پیدا کنند تا بتوانند به او کمک کنند که در فضایی بدون اینکه توسط اعضای خانواده به عنوان “بیمار روانی” یا “دیوانه” یا ” معتاد به دارو” خطاب شود، تحت درمان دارویی یا غیردارویی قرار بگیرد. این دیدگاه کمک می کند تا به موقع فرد مبتلا به اختلال روانی نیز به روانپزشک برای تشخیص درست مراجعه کند و بتواند هرچه زودتر به فعالیت های روزمره ی زندگی خود باز گردد.

باور نادرست دوم: در مورد مراجعه به روانپزشک اصلا و در هیچ شرایطی به بیمارمان دارو تجویز نکنید و با گفتار درمانی او را در یک جلسه خوب کنید.

یکی از موارد شایع و نادرستی که بعضی از اعضای خانواده افراد مبتلا به بیماری روحی روانی به آن بدون اینکه تحصیلات روانپزشکی لازم در مورد لزوم تجویز شدن یا نشدن دارو در فرد بیمارشان را داشته باشند، دارند این است که “اصلا به بیمارمان دارو تجویز نشود و با گفتار درمانی او را فقط با همین یکبار مراجعه درمان کنید.

باور نادرست سوم: مریض ما عقلش کار نمی کنه و ما باید در طول جلسه بشینیم و همه حرفهایی که او میزند و دکتر در جلسه درمان میگوید را حتما ضبط کنیم.

متخصص روانپزشکی
همراهان بیمار در زمان مراجعه به روانپزشک می گویند که مریض ما عقلش کار نمی کنه و ما باید در طول جلسه بشینیم و همه حرفهایی که او میزند و دکتر در جلسه درمان میگوید را حتما ضبط کنیم.
این تصور کاملا نادرست، یکی از مهم‌ترین مسائلی هست که می‌تواند در روند درمان فرد مبتلا به اختلالات روانپزشکی توسط روانپزشک مشکلات جدی ایجاد کند. بر اساس اصول اخلاق پزشکی در رشته روانپزشکی نیز مانند سایر رشته های پزشکی نیاز هست که روانپزشک با توجه به قسم بقراطی که خورده است، اصول رازداری بیمار را حتی در موارد بعد از فوت نیز البته به جز در موارد اورژانسی و مواردی که حکم قاضی محترم وجود دارد در هر شرایطی رعایت نماید.

صد البته که در شرایط اورژانسی و در موارد لزوم این مسئله نقض می‌شود که تعدادی از این موارد اورژانسی روانپزشکی عبارتند از:

  • بیماری که نیاز هست تا سایر اعضای خانواده او نیز از مشکل او خبردار شوند مثل فردی که افکار خودکشی و یا احتمال آسیب رساندن به خود و یا دیگران دارد که این مسئله مستثنی از این است و روانپزشک این مسئله را در صورت صلاحدید به سایر اعضای خانواده و یا مراجع قضائی می تواند اطلاع بدهد تا فرد به صورت اورژانسی در بخش اعصاب و روان بیمارستان برای درمان بستری بشود.
  • مورد اورژانسی دیگر موردی است که نامه از پزشک قانونی به صورت کتبی یا از سایر سازمان‌ های مرتبط مثل سازمان‌ های نظام وظیفه، پزشک قانونی یا سایر نهادها به صورت مکتوب به روانپزشک ارائه شده است که در این موارد بر اساس دستور مقامات بالاتر قضایی و موارد ذکر شده لازم است که روانپزشک اطلاعات بیمار را در اختیار مراکز محترم بگذارد.
  • مورد بعدی مواردی است که بیمار از نظر سنی، کودک و خردسال بوده و توانایی اینکه بتواند دستورهای ارائه شده دارویی و یا غیردارویی را درک نماید، وجود ندارد؛ بنابراین از والد بیمار خواسته می‌شود که در جلسه درمان در مواردی که فقط اگر روانپزشک صلاح بداند، حضور یابد.
  • مورد بعدی فرد سالمند و یا افرادی هستند که از لحاظ حقوقی محجور حساب می شوند مثل افرادی که  اختلالات حافظه شدید دارند یا افرادی که مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی یا موارد مشابه بوده که حتماً باید فرد بیمار دارای همراهی باشد تا در روند تشخیص و درمان فرد قرار بگیرد.
  • مورد مهم دیگری که افراد خانواده باید حتما در جلسه درمان حضور داشته باشند موردی است که فرد بیمار مبتلا به اختلال عقب ماندگی ذهنی و یا موارد مشابه مثل بیماری اوتیسم است که بیمار توانایی یادداشت کردن و یا درک دستورات دارویی و غیردارویی روانپزشک را ندارد و یا مواردی مشابه.
  • در موارد اورژانسی و یا در موارد دیگری نیز فقط با صلاحدید روانپزشک که بیمار بدحال بوده و احتمال آسیب رسیدن از لحاظ جسمی و روانی به او وجود دارد نیز بهتر است که روانپزشک به اعضای خانواده مورد اعتماد او اطلاع داده و یا درخواست کند که یکی از اعضای خانواده برای کمک رساندن به بیمار و رساندن او به بیمارستان در موارد لزوم همکاری نماید.

متاسفانه چه بسیار برای من و یا همکارانم پیش آمده است که بیماری که هیچ کدام از این شرایط ذکر شده را ندارد و به اصطلاح از لحاظ عقلانی نیز محجور نبوده و اعضای خانواده او با این صحبت که “چون او روانی است که به روانپزشک مراجعه کرده است و عقل درست و حسابی ندارد ما هم باید در جلسه باشیم و حتماً حرف های شما را هم ضبط کنیم و همه اسرار بیمار را هم بدانیم”. این مسئله کاملاً به جز مواردی که در صحبت های قبلی ذکر شد، خلاف قوانین اصول اخلاق پزشکی است. در بعضی موارد حتی بعد از اینکه به همراه بیمار توضیح داده می شود که فرد شاید موارد خصوصی و پزشکی داشته باشد که نمی‌تواند در حضور شما بیان کند مثلاً در مورد نیازهای جنسی و یا افکار جنسی خود با روانپزشک نیاز دارد که صحبت کند و یا اینکه نیاز دارد که قسمتهایی از بدن فرد توسط روانپزشک معاینه شود،اعضای خانواده قبول نمی‌کنند و حتی شده که به روانپزشک نیز تهدید و توهین کرده و با این حرف که ما شکایت خواهم کرد چون اجازه ندادید که ما هم از اسرار مریض خبر داشته باشیم محل را ترک می کنند و اجازه هم نمی دهند که فرد بیمار که نیاز به درمان دارد نیز کلاً به روانپزشک مراجعه نماید. این مسئله می‌تواند آسیب بسیار جدی به فرد بیمار نیازمندی که نیاز به صحبت کردن، درد دل کردن و گوش دادن صحبت ‌های او توسط روانپزشک است،ارائه شود.
عواقب ناگوار این مسئله این است که بیماری که خانواده اش مانع از درمان صحیح او توسط روانپزشک بیمار شده‌اند، بعد از اینکه توسط اعضای خانواده از مراجعه به روانپزشک منع می شود، احتمال آسیب رساندن به خود به خاطر آسیب روانی بخاطر اینکه او را تیمارستانی و روان‌ پریش فرض کرده‌اند و خودش نمی‌تواند بر امور درمان خود نظارت کند، متاسفانه بالا می رود.